بعد چندروز دوباره اومدم.اومدم تا به دنیای مجازی سری زده باشم...

خسته شدم،تعطیلات مسخره ای شده برای خودش...

بیکاری پشت بیکاری...تنها آرزوی چند ماه قبل

ماه رمضان است و وظیفه ی ما روزه گرفتن ولی سعادت روزه گرفتن نصیب ما نشده.....گلودرد در تابستان....هه

تجویز قرص آموکسی سیلین توسط دکترخانه...و درنهایت خوردن سه وعده قرص....هشت ساعت به هشت ساعت...

عیدفطر هم که عروسی پسرعمه است....لباس می خواهم...کفش....یک دست لباس دیگر برای حنابندان...خرت و پرت و لوازم آرایشی

ماجرایی شده این لباس خریدن ما هرجایی می رویم من خوشم نمیاد بعد چندی که دریک بوتیک که ازیک لباس خوشمان آمد و

پسندیدیم و گرفیم مادر محترم اظهار داشتند که اصلا لباس جالبی نیست.......اه خسته شدم 


Tags: